رد شدن به محتوای اصلی

بیانات رضا پهلوی

در خصوص بیانات رضا پهلوی

جناب آقای رضا پهلوی در نشریات و تریبونهای گستردەای کە در سطح جهان در اختیار دارد سخنانی میگویند کە اصلا در باور شخص بندە نمیگنجد و آنها را دور از واقعیات خود ایشان و تفکراتشان میبینم.
در آخرین مصاحبەای کە با تلویزیون صدای امریکا انجام داده است کاملا واضح و مبرهن است برای هر شخصی که اندیشەای آزاد دارد کە ایشان خواستار چه چیزی هستند.
ایشان بر خلاف انچە کە در اختیار دارند (یعنی زمان و سرمایە هنگفتی کە دارند) همیشه در تمام مصاحبەها بە کلی گویی و پیچاندن سوال مشغول میشوند و سوالات را نە انطور کە صحیح باشد بلکە انطور کە خود دوست دارند جواب میدهند.
ایشان در 9 آبان 1359 خود را پادشاه قانونی ایران میخوانند و همیشه این صدا را میشنویم اقای شاهزاده و یا شاهنشاە و ... در حالی که در گفتگوهای خود همیشه میگوید من خواستار حکومت سلطنتی نیستم ولی هیچ وقت از طرفداران خود نخواستە که این واژگان را از اطرافش حذف کنند بلکە انچه که عیان است این اقا با سیاستهایی که ارائە میدهند خود و پدرانشان را ــ که تاریخ گواهی خونریز بودنشان را میدهد ــ به یک تابویی تبدیل کردە است که هر ان کسی کە بخواهد چیزی در خصوص انها بگوید را با فش و انواع ناسزا دنبال میکنند.
این سیاست تابو سازی از شخصیتها را در طول تاریخ تنها از جانب بنیادگرایان دینی و دیکتاتوران میشود دید.
ایشان در سخنان خود بجای انکە بە روشن کردن دلیل انقلاب دزدیدە شدە در سال 57بپردازد بلکە بسیار گذرا از انها عبور میکند .
ایشان از تعیین سرنوشت سخن بە میان می اورند ــ البتە کە این اتفاق باید بیفتد در ایندە نچندان دور ــ ولی انگار یادشان رفتە کە در سال 58 بیش از 90% مردم ایران به شاه و شاهنشاهی نه گفتند و یادشان رفته که مردم چقدر پس از فراری شدن شاه خوشحال شدند و چه گواهی بیشتر از نگاه کردن به تاریخ وجود دارد؟ البتە اگر تاریخ و دیدن واقعیات مردمی و دموکراتیک بودن را قبول داشته باشند.
ایشان وقتی که از انقلاب سال 57 سخن به میان می اورند از نسلی تقصیر کار و مقصر سخن میگویند گویا اینکە انها مقصر هستند در کشتنهای ساواک تحت تظارت پدران ایشان و زندانیان و اعدامیان و ... بی تاثیر بودە است! ایشان مردم ایران را کاملا مقصر جلوە میدهند در انچه که رخ داده و رخ میدهد و به قول خودشان انگار ایشان ناجی همان مردم گنەکاری هستند کە ایشان باید مانند مسیح موعود بیاید و گناه مردم را بشوید و اصلاح کند. ایشان با تقسیم کردن جامعه به گنهکار و بی گنه در حال شعلەور کردن اتش این انقلابی هستند که در ایران هر ان در حال ظهور است.

آقای پهلوی میگوید که "من" همیشه از روشهای پرهیز از خشونت دفاع کردەام ولی انگار که تاریخ خوان نیستند وقتی که قازی محمد در مهاباد برای پرهیز از خشونت پدران ایشان بر پای چوبه دار رفتند و یا کوچ دستە جمعی مردم مریوان برای پرهیز از خشونت توسط خمینی و هزاران نمونە دیگر. جا دارد نگاهی بیندازیم به سخنان خمینی در پاریس که ایشان نیز از پرهیز خشونت سخن میگفتند و تاکید کنم که لزوما این سخنان نشان دهند شخصیت خوب ایشان نیست.ایشان در ادامه به این نتیجه میرسند که این اعتراضات مدنی قابلیت رسیدن به انقلاب را ندارند بلکه باید یک سیستم از پیش تعین شده و یک رهبریت باشد که انها را رهبری کند و به نتیجه صحیح و دلخواه برسند و میگوید که " باید رهبری داشته باشد" و در نهایت هم به واژه " من " میرسد و اینطور وانمود میکند که با تمام گروهها در ارتباط است و ایشان میتوانند رهبریت را بعهده بگیرند . عجب از خود گذشتگی !
در نهایت یک گام جلوتر می نهند و به رسم باج دهی و یا بهتر است بگوییم رشوە دهنده، تمام دیکتاتورها می گوید انهایی که از این طبقات در این اعتراضات شرکت میکنند در نظام ایندە هم پایە و مقام بیشتری دریافت میکنند و یا در جایی به عناصر سپاە پاسداران اشارە میکند و میگوید که انها هم پایه و مقامی در ایندە ایران دارند . ایشان هنوز این را نمیدانند که انقلاب باید در نتیجە نیاز باشد نە در نتیجە رشوە دادن.
ایشان با فن بیانی که دارند از چهل سال مبارزه مسلحانه و غیر مسلحانەای احزاب دیگر میگذرند و انها را اپوزسیون کلاسیک و کهنەای عنوان میکند کە دنبال کلاه بادبردەای هستند و یا میگوید در اندرغم کوچە نشستن در حالی که میتوان دموکراسی و سکولاریزم را مبنا قرار داد و به پیش رفت ولی فکر نکنم ایشان خود بدانند که این دو اصل دموکراسی و سکولاریزم فارغ از اینکە میتوانند مبنای فکری باشند ولی نمیتوانند سیستم پایدار باشند و یا اینکە دموکراسی در امروز کاملا متفاوت است و دیگر نمیشود به رای اکثریت اعتماد کرد.
ایشان از این کلی گویی ها و عبور سریع از تمام تاریخ و مفهوم ها تنها یک مقصود دارند و ان اینکه به قدرت رسیدن دوبارە.
اقای فلاحتی در این گزارش به شیوه درستی اشاره میکنند که در پیش از سال 57 نیز میگفتند که این را فعلا کنار بگذاریم بعد در موردش صحبت میکنم ولی در اخر دیدیم چه شد و در نهایت خمینی انچه خواست انجام داد. اقای پهلوی (میدانیم که ایشان انقلاب 57 را قبول ندارد چون در بخش نخست نوشتە اشارە شد) در یک فرار به بجلو اشارە میکند که دولت موقتی که پس از جمهوری اسلامی بر سر کار خواهد امد ، ولی هیچ اشارەای ندارد کە این دولت موقت چکار میکند و چگونه عمل میکند و یا بهتر است بگوییم به چە نحوی سرکوب میکند و حمله خواهد کرد و مخالفان را نابود میکند و ...
اقای پهلوی به زیبایی اشارە میکند که یک نهاد رهبریت نیاز است که باید از همین حالا ایجاد بشود تا بشود روند گذار از جمهوری اسلامی تسریع شود و همه را نیز پیرو این رهبر بکنند و این همان چیزیست که قبل انقلاب بر دوش شخص خمینی بود.در نهایت ایشان میگوید که کسی باید بیاید که جزئی  از نیروهای جدید باشد و نه از اپوزسیون کلاسیک و احزاب کلاسیک که باعث و بانی این وضعیت هستند و یک جوری بحث را  می چرخاند که انگار تمام مردم و تمام احزاب مشکل دارند جز اعلا حضرت همایونی (هههه) ایشان کە خود را شاهزادە مینامند انگار خطاکار گنەکار نیستند و اصولا تافتە جدا بافتە هستند.

اقای فلاحتی میپرسند :
شما سلطنت طلب هستید ؟
اینجا نمیتواند دیگر فرار کند و میگوید : من نە با جمهوری و نە با سلطنت هیچ مشکلی ندارم و این مردم هستند که باید انتخاب کنند. ـــ این همان معنای دموکراسی قدیم است یعنی حق اکثریت ارحجیت دارد بر اقلیت ــ  ایشان با عنوان کردن این نوع دموکراسی و اینکه بله اگر فرهنگ مردم اجازه دهد و بخواهد، من نیز میخواهم ، را عنوان میکند که خود میخواهد.اینجاست که یاد سخنان خمینی میافتم که از فرهنگ اسلامی مردمی سخن میگفت و خواست اکثریت مردم ایران . اینجاست کە دوباره باید عنوان کرد لزوما انچه را که اکثریت مردم انتخاب کنند لزوما صحیح نیست .در سخنانی که از خمینی در اختیار است و میگوید من مخالف حکومت اخوند هستم و اخوند تنها میتواند همفکر باشد و راهنمایی بکند اقای رضا پهلوی نیز عنوان میکند که اگر پادشاهی تنها در حیطه فکری و نفوذ فکری باشد مشکلی ندارد و حاضر است که همکار باشد و جای دارد منم بگویم اگر شما نخواستید منم حاضرم این مسئولیت خطیر را بر عهده بگیرم جناب پهلوی (هههە).
جا داشت اشارەای هرچند کوتاه داشته باشم به یکی از خصوصیات فرهنگی خودمان در خاورمیانە و بخصوص در ایران که "تعارف" است. تعارف چیزیست که شخص میخواهد و یا نمیخواهد و در قالبی که خود میخواهد این دو وجه از خواست خود را بیان میکند . تعارف به قول اقای ویلیام بیمن (زبان شناس و فرهنگ شناس) رتبە بندی اجتماعی را حفظ میکند و افراد با تعارفات یک نزدیکی ظاهری برای خود میسازند و البته به گفتە ایشان میشود تعارف را به دروغ گویی و زبان بازی نیز ترجمه کرد.
در پایان بهتر است بگویم که اقای رضا پهلوی با اینگونه نگاههای گذرا تنها خواستار این است که دوباره به سلطنت برگردد و به قولی ابروی رفتە خانوادە خود را پس بگیرد و به شیوە تعارفات و نگاههای کلی از واقعات تاریخ عبور کند.

نگارندە : مسعود پژوهی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

ایمان چیست؟

ایمان از منظر "کی یرکگور " چیست؟ سورن کی یرکگور :نویسنده ، الهی دان ، شاعر و فیلسوف دانمارکی اکثرا او را به عنوان پدر اگزیستانسیالیسم میشناسند زیراکه ایشان از اولین متفکران در باب فلسفە اگزیستانسیالیستی یا اصالت بشر است . کی یرکگور بر نویسندگان مشهور ومتفکری چون هایدگر ، کامو ، سارتر و از این دست فلاسفه تاثیری چشمگیر داشتە است. متفکران اگزیستانسیالیسم این شاخە فلسفی را بر دو قسم میشناسند : ۱: اگزیستانسیالیسم مسیحی یا دینی ۲: اگزیستانسیالیسم بی خدایی کی یرکگور از نوع اگزیستانسیالیسم مسیحی محسوب میشود. جهش مضمونی است که "کی یر کگور" تا پایان عمر به آن عقیده داشت و در چندین اثر خود به شرح و بیان آن آن پرداختە است. در دیدگاه کی یرکگور ایمان به خداوند به هیچ وجه نتیجه تعلیل عقلانی بر طبق قوانین و علت و معلولهای عام و مورد قبول همگان نست. فراتر از آن ایمان از فهم خردورزی شخصی نیز ناشی نمیشود و به اخلاق و فلسفه و زیبایی شناسی و علم نیز ربطی ندارد، چرا که ساحت و الوهیت و بی کرانگی و احکام و اعمال آن اساسا با سنجش آگاهی و حتی هستی کرانمند و محدود ما محال و نامعقول و

بیرەوەری

منداڵ بووم بە زۆر ئەمتوانی نوێڵ هەڵگرم. هەرچەن نوێڵەکە زۆر گەورە بوو. ڕەنگە نەزانن نوێڵ چیە! نوێڵ کەرەستەیەکە لە ئاسن پتەو بۆ ئەوەی بەردی پی بشکێنی و یا بیتلێنی هەروەها فارسیەکەی دەبێتە "اهرم". زەویەکمان هەیە لە دەمی ڕووبارێکە کە جاران(ئەوەی بۆ منیان گێڕاوەتەوە پەنجا شەست ساڵ پێش) هەموو کاتێک ئاوی بووە بەڵام ئێستا تەنیا سەرەتای بەهار بەفراوێکی هەیە و ئەویش تەواو بووە دیارە حکومەت بە لێدانی زنجیرە بەربەست لە سەر ڕێگای ئەو ڕووبارە وشکی کردوە ئەمە لە حاڵێکدا بوو کە زەمانی پێش ئەم حکومەتە زەووی دێم لە ئاوایی ئێمە زۆر کەم بوو بەڵام ئێستا بە گشتی پشتی جادە بووە بە دێم و خەڵک مەجبوورن بۆ دەرهێنانی ئاو چا لێبەن و ئاو لە دڵی عەرزەوە بێننە سەر بۆ کشت و کاڵ. بەهەرحاڵ بچینەوە سەر باسی نوێڵەکە و زەویەکە، ئەم زەوویەی ئێمە لەو کاتەدا کە شەڕ هەبوو لە نزیکی پایەگایەک بوو کە حکومەت درووستی کردبوو و دیارە بەو بۆنەوە بەشێکی زۆری کەوتبووە ژێر کاریگەری ئەو شەڕە و هەروەها ڕووبارەکەش بە هانینی بەردی گەورە بۆ ناو زەویەکە زۆر کێشەی درووست کردبوو و بەشێک زۆر لە زەوویەکە چیتر بە کەڵکی کشت و کاڵ نەدەهات

دموکراسی و کلتوری دموکرات بوون

یەکێک لە گەورەترین کێشەکانی کورد نەبونی کولتوری چاک و دموکراسی خوازە. وا هەست دەکەین ئرووپاییەکان و ئامریکا و ... لە خۆڕا گەشتون بەو کولتورە. ساڵیانی دور و درێژ زاناکان ئروپا و ... کاریان لەسەر کولتور کردوە کە بتوانن چاکسازی تیا بکەن و گەشتونەتە ئەمڕۆژە کە هەن . ئەوە نیە بێژین ئێستا ئەمان بێ کێشەن بەڵام هەر لە ئێمە زۆر باشترن لە زۆر ڕوانگەوە. یەکێک لەو هۆیانەی کە ناهێڵێت ئێمە بچینە ناو ئەو کولتورە بوونی بێ باوەڕیە بەمان بە پێ ئایینی ئسلام. ئایینی ئسلام بە تندی ڕوبەڕو دەبێتەوە لەگەڵ ئەوانەی کە باوەڕیان بە محمد نیە و دژیان دەوەستێتەوە و تەنانەت بە کافر ناویان دەبات و ئێژێت ئەوان ئەشێ بێنە سەر ئایین و پەیڕەوی ئێمە. هەر ئەوە بوەتە هۆی ئەوە کاتێک کە پێشنیار کتێب خوێندنەوە دەدەین بە هەندێک لە هاوڕێیان ئێژن ئەها ئەوە خۆ ئەوە کافرە ، یەهودیە ، مەسێحیە و ... بۆیە ئەگەر بیشیخوێنێتەوە هەوڵ دەدات لە پێش ئەو نوسەرانە سەنگەر درووست بکات و ناهێڵێت تاسیری ببێت و ئەگەر کەمێکیش زانستی ئسلامیشی ببێت هەوڵ دەدات قسەکانیان ڕەد بکاتەوە و بێژێت نە بەس خۆمان ڕاست دەکەین و خۆمان چاک دەکەین. ئەگەر بتوانین